سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

لطفا لینک زیر را باز کرده و آدرس ایمیل خود را در فرم زیر آن نوشته و آن را برای گوگل ارسال نمائید تا از گوگل تقاضا نمائیم برای چهارمین سال متوالی لوگوی نوروز باستانی را در سایت خود قرار دهد

سایت گوگل بیش از سیصد و پنجاه میلیون بازدید کننده دارد که در معرفی نوروز و ایران کهن نقش بسیار اساسی خواهد داشت

این تلاش یک اقدام ملی ، مردمی و خودجوش برای کسب حرمت جهانی و اقتدار ایرانی است

فقط امیل خود را در کادر وارد کنید و کلیک کنید تا ایمیل ارسال شود .

لطفا آدرس این صفحه را برای تمام دوستان و ایرانیان نیز ارسال نمائید تا همه در این هدف بزرگ شرکت کنند

www.ironi.ir/noroz

 

 


اولین دیدگاه را شما بگذارید اجتماعی ، فرهنگی ،

  

این هفت عادت مستقیماً به مؤثر بودن ارتباط می یابند که آنرا تعادل p.pc میخوانیم.

P  به مفهوم تولید یا «نتیجه تولید» مورد نظر و pc  به مفهوم قابلیت تولید است.

فرض میکنیم آنچه می خواهید (p یا تولید یا نتیجه مورد نظرتان )این است که بچه هایتان بدون گوشزد و تنبیه یا رشوه و جایزه دادن ، در نهایت شور و شوق و احساس مسئولیت اتاقشان را تمیز کنند. در این صورت ( pc  یا قابلیت تولید) ایجاد رابطه وفضایی خواهد بود که بچه ها بخواهند مسئولانه و مشتاقانه کارهایشان را انجام دهند.

استفان کاوی در اینجا اشاره میکند به داستان ییساپ ، داستان غاز و تخم طلا- داستان فقیری که روزی در لانه غاز دست پرورده اش تخمی درخشان پیدا می کند . وقتی می بیند تخم واقعی نیست ، آنرا به گوشه ایی می انداز. اما به فکر می افتد که آنرا بردارد و بیازماید. در نهایت تعجب می بیند که طلای خالص است. نمی تواند خوش اقبالی خودر را باور کند. روز بعد تخم طلای دیگری پیدا میکند، حیرتش دو چندان می شود . هر روز به این امید از خواب بر می خیزد که به سوی لانه غازش بشتابد تا تخم طلای دیگری پیدا کند. به طرز افسانه ای دولتمند می شود. شگفت آور تر آنکه حقیقت بنماید.

اما هرچه ثروتش بیشتر می شود ، بی صبری و طمعش نیز فزونی می یابد. دیگر تاب و توان آن را ندارد که روز به روز منتظر تخم طلا شود. غاز را می کشد تا همه تخمها را یکجا بدست آورد. اما وقتی شکم غاز را پاره میکند ، آن را خالی می یابد و دیگر هیچ راهی برای بدست آوردن تخمها ندارد.

وی معتمقد است در این حکایت « اصل » یا قانونی طبیعی نهفته است که توصیف « مؤثر بودن » یا « قابلیت تولید » است.

اساساً داراییها یا سرمایه ها سه دسته اند:

1-    فیزیکی          

2-    مالی

3-    انسانی

 

1-    داراییهای فیزیکی :

در جستجوی ثمرات یا نتایج کوتاه مدت ، اغلب دارایی فیزیکی ارزشمندی – اتومبیل ، کامپیوتر، ماشین لباسشویی ، جارو برقی ، یا جسم و محیط زیست مان – را نابود میکنیم. حفظ تعادل میان تولید و قابلیت تولید در استفاده مؤثر از داراییها ی فیزیکی دارای اهمیت ویژه است.مانند چمن زنی که برای حفظ و نگهداری آن کوششی بخرج ندهیم ممکن است مدتی خوب کار کند ولی بعد از مدت کوتاهی کارایی و بازده اولیه خود را ازدست داده و ممکن است دیگر بدرد نخورد. اگر در مورد قابلیت تولید – حفظ و نگهداری دارایی – درست سرمایه گذاری کنیم میتوانیم برای مدت طولانی تری از تولید آن (چمن چیده شده) بهره مند شویم. توجه به موقع باعث می شود وقت و هزینه کمتری صرف شود . در واقع چنان در مراقبت از غاز غفلت می ورزیم تا یک روز متوجه شویم که تعداد تخمهای طلا کاهش یافته.

2-    دراییهای مالی :

آیا هیچگاه نشده که برای بالابردن سطح زندگیتان – به منظور کسب تخمهای طلای بیشتر – به اصل سرمایه خود لطمه زده باشید.

اصل سرمایه که کاهش یابد ، قدرت تولید سود یا درآمد آن  کمتر می شود و سرمایه که تحلیل رود ، آنقدر کاهش می یابد تا اینکه دیگر نتواند نیازهای اساسی را نیز برطرف کند.

مانند دستگاهی که در یک سازمان توسط مسئول آن بخاطر ایجاد تأثیر مطلوب بر سرپرستان خود بی وقفه کار می کند . بدون اینکه استراحتی به آن داده شود و یا به تعمیر برود. در این زمان تولید در وضعیتی فوق العاده است و هزینه ها پایین و سود ، سیر صعودی دارد، بعد از مدت کوتاهی مسئول دستگاه فوق ارتقای مقام میگیرد. تخم طلا !

همچنین استعدادها و مهارتهای او نیز مورد تحسین قرار می گیرد . زیرا بابت تعمیرو نگهداری دستگاه هزینه ای ایجاد نکرده است. چون فقط به نتایج کوتاه مدت اندیشیده است.

حال کسی که جانشین مسئول قبلی میگردد غازی بسیار بیمار را به میراث می برد. دستگاهی که به شدت فرسوده شده و کارایی و بازده اولیه خود را ندارد. در نتیجه باعث افزایش هزینه ها و کاهش سود میگردد. بدیهی است کسی که برای فقدان تخمهای طلا ملامت می شود همین جانشین فعلی است. در حالی که شیره دارایی فیزیکی را پیشینیان مکیده اند.

وقتی افراد به هنگام استفاده از داراییهای فیزیکی خود در سازمانها ، حفظ تعادل میان تولید و قابلیت تولید را رعایت نمی کنند ، از کارایی سازمان می کاهند و اغلب دیگران را با  غازهایی در حال احتضار تنها  میگذارند.

یعنی به pc  ، یا قابلیت تولید توجه نمی کنند.

مهمترین دارایی ما قابلیت تولید ماست.

3-    داراییهای انسانی :

حفظ تعادل میان تولید و قابلیت تولید در زمینه انسانی نیز حائز اهمیت و حتی مهمتر از دارائیهای فیزیکی و مالی است. زیرا کنترل داراییهای فیزیکی و مالی در دست افراد است.

مثلاً در زندگی زناشویی چقدر برای مهمترین رابطه زندگیتان سرمایه گذاری میکنید؟

این سرمایه کذاری اندوخته بانک عاطفی است و مانند حساب بانکی باید مرتب در آن واریز کرد تا بتوان از آن برداشت کرد. هر چه قدر اندوخته عاطفی بیشتر باشد سطح اعتماد – اعتبار بالاتر می رود که نتیجه آن ارتباط آسان و بی تلاش می شود.

 اگر سطح اعتماد پایین باشد ، هر اندازه فصاحت و بلاغت بخرج دهید یا در فنون ارتباط مؤثر مهارت داشته باشید ، تکنیکها و تدابیرتان اثر نخواهند کرد.

«مردم حقیقت نهفته در پس گفتار را احساس خواهند کرد.»

بعضی از سازمانها در باره مشتری داد سخن میدهند و آنگاه افرادی را که با مشتری سرو کار دارند – کارمندان را – نادیده میگیرند. اصل « حفظ قابلیت تولید » می گوید :

« با کارمندان خود به شیوه ایی برخورد کنید که می خواهید آنها با بهترین مشتریهایتان رفتار کنند.»

میتوانید دست شخصی را بخرید ، اما نه قلب او را . قلب او آنجاست که وفاداری و علاقه او آنجاست.

می توانید پشت او را بخرید ، اما نه مغز اورا. خلاقیت و نبوغ و منابع او آنجاست.

کارمندتان باید مانند مشتری داوطلبانه وقت و شور و شوق و توانائیهایش را در اختیار تان بگذارد. می توانیم پشت یک کارمند را بخریم – و روزی هشت ساعت یا بیشتر او را پشت یک میز و صندلی بنشانیم- اما ذهن اورا نمی توانیم بخریم.

می توانیم دستش را بخریم – و او را به کار واداریم – اما دل اورا نمی توانیم بخریم. فقط با مراقبت از دارایی و سرمایه ای که وجود اوست می توانیم وفاداری و اشتیاق و حس تعهدش را بدست آوریم. و بر تخمهای طلا بیفزاییم.

 حال می بینیم که این برداشت تا چه اندازه بر خلاف اصلاحهای سریع و راه حلهای فوری و آنی است. اصل « حفظ قابلیت تولید» معطوف به نگرشهای دور برد و روشهای دراز مدت است. این برداشت جوهر «مؤثر بودن » است.

کسب نتیجه مطلوب « تولید» از «قابلیت تولید» فقط در صورتی میسر است که افراد سازمان بدون ستیز و مخاصمه و رقابت – و درنهایت تفاهم و حرمت – در راه ایجاد ثمره یا نتیجه مطلوب ، به شیوه ای خلاق با یکدیگر همکاری کنند.

استفان کاوی اضافه میکند : یکی از حیرت انگیز ترین مشکلاتی که در طول 25 سال تجربه ام –در نقش مشاور و مربی آموزش رهبری به مدیران ادارات و شرکتهامشاهده کرده ام برداشت و نگرش رؤسا و مسئولان امر، و روابط آنها با خودشان بوده است. اغلب اوقات روابط مخرب خودشان به سراسر سازمان سرایت کرده است: مشکلات دو شریک یا رئیس و نایب رئیس !

داگ هامر شولد – یکی از دبیر کل های پیشین ساز مان ملل به نکته ایی بسیار ژرف اشاره کرده است :

« اگر توجهتان را به یک فرد معطوف کنید ، بسیار خردمندانه تر از این است که مجدانه بکوشید توده ها را نجات بدهید.»


اولین دیدگاه را شما بگذارید تخصصی ،

  

بارها شنیده بودم در شهرهای بزرگ همسایه را باهمسایه کاری نیست. با خودم فکر میکردم اینها نوعی اغراق است در بیان بی تفاوتی انسانها نسبت به هم که در قالب معضلات شهر نشینی بیان میگردد.

هر گاه  این جمله (همسایه از همسایه خبر نداره ) را می شنیدم خودم را اینگونه راضی میکردم :

آخه اینقدر هم بی تفاوت که نه . بالاخره انسانند.

شاید منظور همسایه های کوچه پشتی باشه.

حالا کوچه پشتی نه -  بالاخره افرادی که  تو یه کوچه رفت و آمد میکنن که هم دیگه را می بینن و یه سلامی باهم میکنن. یعنی اونا هم همدیگه را نمی شناسن .

باشه خوب همسایه های دیوار به دیوار چی ؟ یا اگه تو یه مجتمع مسکونی باشند چی ؟

اونا هم از هم بی خبرند؟حالا طبقات دیگه ی مجتمع  هیچ ، همسایه های یک طبقه که دیوار بین اونا شاید 10 سانتیمتر باشه چی ؟ یعنی اونا هم از هم بی خبرند؟ اونا که فاصله درخونه هاشون  شاید 20 سانتیمتر هم نشه!

اگه اینجور باشه که ای ول دارند.

اما با چیزی که دیدم تمام این اما و شایدها لباس حقیقت به خود پوشید و مرا در بهت و حیرت فرو برد.

آقا رضا شوهر عمه ام سالها پیش به خاطر کار  شهر و دیار خود را ترک گفت وراهی دیار غربت شد.

حدود 20 سال ساکن مسجد سلیمان بود . سپس مدتی را در اهواز گذراند و بعد از آن هم به شاهین شهر اصفهان رفت.

چندسالی هم در شاهین شهر بود و نهایتاً در اصفهان مسکنی برای خود دست و پا کرد و در آنجا سکنی گزید.

عیال زیادی نداشت. برای خودش خوش بود . برای خانواده پدری مهربان و از خود گذشته و برای دوستان و آشنایان بی آزار و دوست داشتنی.

بسیار سالم سرزنده و بشاش به نظر می رسید.

دوشب پیش پس از کمی خانه تکانی برای اسقبال از بهار در حالی که با همسرش در حال گفتگو بودند ناگهان در قلبش احساس سوزش میکند و گویی کسی سینه اش را میشکافد. تنها پسر و دامادش هم سرکار بودند و امکان دسترسی به آنها نبود .همسر و دختران وحشت زده هر چه فریاد می زنند همسایه های کوچه پشتی و هم محله ای و هم آپارتمانی که هیچ ، همسایه های دیوار به دیوار و هم طبقه هم احساسی از خود نشان نمی دهند. گویی این مشکل فقط برای این خانواده است و بس . و احتمال وقوع چنین اتفاقی برای آنها نیست. بنابر این نیازی به همیاری نیست. پس به حال خود رهایش میکنند تا ...

قربون 115 اورزانس هم باید بریم که وقتی میرسه دیگه فایده ای نداره.

شاید اگر احساسات لطیف انسانی در یکی از جنبندگان اون طبقه کمی خود را بروز می داد و در سردرگمی این خانواده دستی زیر بغل آقا رضا میکرد اون هم الان در شب عید کنار خانواده به دنبال مهیا کردن خود برای استقبال از بهار بود و کمی بعد هم شب دامادی پسرش را به جشن می نشست. ولی افسوس.

پس از تمام این وقایع و اتفاقات ، حال که دیگر کاری از دست کسی ساخته نیست اینگونه خودمان را راضی نگه میداریم :

قضا و قدر ینگونه حکم کرده بود. کاسه عمرش سر آمده بود و ...

بهر حال خدایش بیامرزد و الطاف بیکرانش را شامل حال بازماندگان نماید.


نظر() اجتماعی ، فرهنگی ،

  

مشخصات مدیر وبلاگ

حسین ادیبی [2]

متولد 1355 در شهر سده لنجان از توابع شهرستان لنجان در استان اصفهان می باشم. کارمند و متأهل و دارای یک فرزند 6 ماهه دوست داشتنی به نام سپهر می باشم که نام این وبلاگ نیز به نام او مزین شده. دوستان در این وبلاگ با ایده ها و نظرات بنده در مورد مسائل اجتماعی پیرامون ما و همچنین مطالب فرهنگی و درمواردی نیز مطالب تخصصی مرتبط با کارم آشنا خواهند شد. همچنین قصد دارم از این طریق شهر خودم سده لنجان را به سایر هموطنان معرفی کنم .
ویرایش

موسیقی

لوگوی دوستان




ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ