سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه ساله ایام نوروز که می شه دست اندر کاران صدا و سیما یادشان می افتد که مردم برای شبهای نوروز نیاز به سرگرمی دارند و باید هر طور که هست و به هر قیمتی  شده این مردم را شبها پای تلویزیون بنشانند.

دو سه سالی است که طنزهایی با یک مفهوم و یک سری بازیگر تکراری ساخته میشه و شب عید که شد مردم بالاجبار و از فرط بیکاری مجبور به دیدن آنها هستند. ( مجبورند به خاطر اینکه دیدن شبکه های خارجی از ماهواره حرام است!)

مملکت ما هم که خدا را شکر سوژه برای خندیدن کم نداره. (مثلاً نحوه زندگی خودمان !)

از آنجا که رسالت طنز بیان معضلات اجتماعی ، فرهنگی ،اقتصادی و سیاسی  در قالب شوخی و خنده است بنابر این می توان اظهار داشت که سریال طنز ترش و شیرین نیز همین رسالت را به عهده دارد و با اشاره به سه معضل اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در دو خانواده ایرانی موارد زیر را به جامعه القاء می کند :

1-    انسانهای فقیر بی آبرو هستند!

2-    انسانهای فقیر انگل و سربار جامعه هستند!

3-    انسانهای فقیر بی غیرتند!

4-    انسانهای فقیر شلخته و لااوبالی هستند!

5-    انسانهای فقیر تحقیر پذیرند ، بنابر این هر کس و ناکس تحقیر آنها را برای خود حق و واجب میداند و حیثیت و شرافت آنها را هر کس میتواند به لجن بکشد.!

6-    انسانهای فقیر چشم وگوش بسته و ندیده هستند تاجایی که دیدن یک دستشویی تمیز و بزرگ آنچنان برایشان شگفتی آور است که آنرا با اتاق خواب خود مقایسه میکنند!

7-    انسانهای فقیر برای پول تن به هز ذلتی میدهند!

8-    انسانهای فقیر بیمارند و بیماری آنها مسری است ، بنابر این انسانهای مرفه  نمی توانند با آنها در یک محل زندگی کنند!

9-    انسانهای فقیر مفت خور و بی حیا هستند و برای شکم از زن و فرزند و خانواده می گذرند!

10- پول و سرمایه نماد انسانیت ، عزت ، شرافت ، قدرت و برتری ، فرهنگ و تمدن، سلامتی و ... است و هر کس که این (پول ) ندارد حقا که آن (صفات مشروحه فوق) ندارد !!!!!

حقیقتاً این نوع زندگی که بساط خنده این شبهای اکثریت ما ایرانیها شده مصداق زندگی چندین خانوار ایرانی است؟!

هدف از ساخت این طنز چه بوده ؟

آیا فقط صرف خندیدن ساخته شده ؟ اگر چنین است ، مگر زندگی ای که امروزه گریبانگیر  اکثریت این مردم و جامعه است را میتوان با افزودن حرکات زشت و لوس اینگونه به لجن کشید.

دست اندر کاران عزیز با این فیلمها 80% مردم را مضحکه 20 % دیگر کرده اند ! همه می خندند ! ولی مرفهین عزیز جامعه به طبقه متوسط و فقیر جامعه پوزخند و طبقه متوسط و فقیر به حال خود از روی بی چارگی خنده. این فیلم فقط یک چیز را اثبات میکند آنهم بند«10» است که خود به خود«9» بند دیگر از نتیجه آن حاصل می شوند.

براستی کجاست آن تمدن و فرهنگی که مدام از چندین هزار ساله بودن آن به خود می بالیم . مگر زرتشت اولین و آخرین پیامبر ایرانیان باستان شعاری غیر از کردار نیک ، پندار نیک و گفتار نیک داشته. مگر ما از نسل همان ایرانیان باستان نیستیم؟ کدام یک از فیلمها و سریالهای رسانه های تصویری کشور، ما را با گذشته درخشان خود پیوند داده . تا قبل از انقلاب که مدعی بودیم رسانه های تصویری رسالتشان ترویج فحشا و بی بند و باری شده !

بعد از انقلاب هم که تا جنگ بود فقط به مقوله جنگ پرداخته شد.

بعداز جنگ هم که رسانه ها یکی دوسال در«چه کنم » به سر می بردند که آیا حال که  زمانه جنگ تمام شده میتوان از این مقوله جداشد یا نه و هرچه فیلم ساخته می شد  گویای همین چه کنم ها بود ؟

بعد از آنهم هرچه فیلم بود یا از عشق و عاشقی های کذب و تیپهای جدید حکایت می کرد یا از روی آوردن جوانان به اعتیاد و مواد مخدرو این دسته فیلمها.

در مقوله طنز نیز تا آنجا پیشرفته ایم که نحوه زندگی ، نوع گویش و لهجه خودمان را سوژه قرار می هیم و به خودمان می خندیم!

از ایرانی بودن خود که بگذریم ( که هرگزآنروز نیاید)، ادعای مسلمانی ما گوش عالم را پاره کرده و داد اسلام ما بیداد می کند. مدعی هستیم که از همه مسلمانها مسلمان تریم ، و در تلاشیم  تا آنرا به دیگر بلاد اسلامی ترویج دهیم . ولی آیا هرگز به فکر عمل به آن بوده ایم . کجای دستورات این اسلام  حاکی از به لجن کشیدن نحوه زندگی یا نوع گویش و لهجه دیگران است.

جالب است ! از درون تیشه به ریشه ی  تمدن ، فرهنگ و اصالت خود می زنیم آنگاه  برای دست اندر کاران فیلم 300 طومار پر میکنیم.  آنها تقصیری ندارند ، از ماست که بر ماست.

 النور روزولت می گوید :

« هیچ کس بدون تمایل خودتان نمی تواند بیازاردتان».

همچنین است سخن گاندی :

« اگر خودمان احترام خود را به کسی ندهیم ، احدی نمی تواند آنرا از ما بگیرد.»


اولین دیدگاه را شما بگذارید اجتماعی ، فرهنگی ،

 هم جدی...   

مشخصات مدیر وبلاگ

حسین ادیبی [2]

متولد 1355 در شهر سده لنجان از توابع شهرستان لنجان در استان اصفهان می باشم. کارمند و متأهل و دارای یک فرزند 6 ماهه دوست داشتنی به نام سپهر می باشم که نام این وبلاگ نیز به نام او مزین شده. دوستان در این وبلاگ با ایده ها و نظرات بنده در مورد مسائل اجتماعی پیرامون ما و همچنین مطالب فرهنگی و درمواردی نیز مطالب تخصصی مرتبط با کارم آشنا خواهند شد. همچنین قصد دارم از این طریق شهر خودم سده لنجان را به سایر هموطنان معرفی کنم .
ویرایش

موسیقی

لوگوی دوستان




ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ